پایان لب تنور ، آغاز شب سمور

هاشمی رفسنجانی نقل می کند وقتی در رژیم پهلوی در زندان بوده ، روی دیوار سلول، زندانی سابق نوشته است که:

شنیده ایم که محمود غزنوی یک شب           شراب خورد و شبش جمله در سمور گذشت

گدای بینوایی لب تنوری خفت                   لب تنور برآن گدای عور گذشت

علی الصباح نعره ای زد که ای محمود!       شب سمور گذشت و لب تنور گذشت

هاشمی مرد کهنه کار سیاست از همان سالهای قبل از انقلاب می دانسته که زندگی فراز و نشیب دارد و زمانی در اوج است و روزگاری در حضیض. بعد از چند سال سخت که تقریبا به لب تنور بودن برای ایشان شبیه شده بود اکنون نوبت شب سمور اوست . اینجاست که همه در نزدیک شدن به هاشمی از یکدیگر سبقت می گیرند.

این شرایط برای همه سیاستمداران دیگر و به عبارت دیگر برای همه مردم صدق می کند . محمد چرم شیر در نمایشنامه » آخرین پر سیمرغ» جائی که مرد ماجرا (زال) علیرغم اینکه می داند با آتش زدن آخرین پر سیمرغ( زن) مرگ او فرا می رسد برای نجات فرزندان خود پر آخر را آتش می زند و سیمرغ ( و افسانه اش ) را می میراند تا دوباره سیمرغی دیگر با ماجراهای دیگر متولد شود این مطلب را به بهترین شکل توصیف می کند. زن ( سیمرغ) در آخرین گفتار خود می گوید:

»  وجهان چنین آغاز شد، نه از میان هیچ ، از پس آنچه بود و به آخر رسیده بود . جهان همین است ، به پایان آمدن و دوباره آغاز شدن . تکراری از پایان ها و آغازهای بیشمار…»

پایان دوره سخت قمار سیاسی احمدی نژاد و نظامیان ، بهانه خوبی است تا این نگاه به جهان را پیش چشم خود قرار دهیم و ضمن دوری از نوسان احساسات نسبت به کشور و سرنوشت خود، عاقلانه ببینیم و تحلیل نمائیم.هاشمی رفسنجانی نمونه خوبی در پیش روی ماست ، چه برخورد روشنفکران و مردم با او در دوران اصلاحات و چه برخورد اصولگرایان و دوستان دیرینه اش در دوران احمدی نژاد. او می دانست که شب های سمور زیادند و لب های تنور هم . اکنون او شب سمور جدید خود را آغاز نموده است و ما نیز چنین شاید.

دربارهٔ طبیب بینوا

Men, 38 years-old , Medical Doctor
این نوشته در شکایت اصلی ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

بیان دیدگاه